loading...
اسمان چشم هایت
دیانا بازدید : 46 یکشنبه 19 آبان 1398 نظرات (0)

لاک تنهایی

 

شب است، سکوتی موهوم خانه را فرا گرفته است

در لاک تنهایی خود فرو می روم

باد خصمانه می وزد

اقاقی ها بی اراده در مسیر باد ناله کنان  به این سو و آن سو می خزند

گویی کره زمین از حرکت باز ایستاده است

گویی چرخ های زندگی دیگر نمی چرخند

سرما در عمق استخوان هایم رخنه کرده است

در لاک تنهایی خود می خزم

تا پاسی از شب حسن یوسف ها ذکر بر لب داشتند

به امید نوری... گرمایی

بوی تنهایی را می توان در هوا استشمام کرد

در لاک تنهایی خود فرو می روم

به امید صدایی

شاید ققنوس به اینجا پربکشد

شاید هدهد برایم خبر از سرزمین های دور دست بیاورد

اما تا آن موقع انتظار می کشم

تا دیدن سوسوی چراغی، در لاک تنهایی خود می خزم.

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سایت عاشقانه, داستان,طنز,شعر همه چی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    بنظرتون توی وبلاگم داستان بزارم یا نه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 1
  • بازدید سال : 483
  • بازدید کلی : 2,004
  • کدهای اختصاصی
    رز شیرین